شمس قیس گوید: کلمه ای است که دو جمله را بهم می پیوندد و در اصطلاح صرف عربی آنرا حرف عطف مینامند. (المعجم فی معاییر اشعارالعجم). بنا به تقسیم کلمات در دستور زبان فارسی، یکی از نه قسم کلمه، حروف ربط است و آنها عبارتند از حروف ربط بسیط: که. چه. چون. و. اگر. تا و حروف ربط مرکب: اگرچه. چنانکه. چنانچه. چونکه. همینکه و مانند اینها
شمس قیس گوید: کلمه ای است که دو جمله را بهم می پیوندد و در اصطلاح صرف عربی آنرا حرف عطف مینامند. (المعجم فی معاییر اشعارالعجم). بنا به تقسیم کلمات در دستور زبان فارسی، یکی از نه قسم کلمه، حروف ربط است و آنها عبارتند از حروف ربط بسیط: که. چه. چون. و. اگر. تا و حروف ربط مرکب: اگرچه. چنانکه. چنانچه. چونکه. همینکه و مانند اینها
حرف شکل. حرف شبه. حرف شکل و شبه. شمس قیس در عنوان حرف شکل و شبه گوید: سین و الف و راء است که در اواخراسماء معنی تشکل و تشبه دهد به چیزی، چنانکه شرمسارو نگونسار و گرز گاوسار و بمعنی موضع نیز باشد چنانکه کوهسار و رخسار و شاخسار. (المعجم فی معاییر اشعارالعجم ص 167). رجوع به ’سار’ در همین لغت نامه شود. ونیز در عنوان حرف شکل و هیأت گوید: دال و یا و سین است که در اواخر بعضی اسامی معنی شکل و شبه دهد، چنانکه مردم دیس و خایه دیس و ترنج دیس. فرخی گفته است: یکی خانه کرده ست فرخاردیس که بفروزد از دیدن آن روان. و فرخار بت خانه باشد و تندیس تمثال باشد. (المعجم فی معاییر اشعارالعجم ص 170). رجوع به دیس در همین لغت نامه شود. و نیز همو در کلمه حرف شکل وهیأت گوید: کلمه ’آسا’ است که در اواخر اسامی معنی شکل و شبه دهد، چنانکه مردم آسا و پادشاه آسا، و خراسانیان گویند فلان مردی بآسا است یعنی با وقار و رواست. (المعجم فی معاییر اشعارالعجم ص 145). رجوع به آساشود. و در عنوان حرف مشابهت گوید: واو و شین است که در اواخر اسامی فایدۀ مشابهت دهد چنانکه ماه وش و حوروش و پادشاه وش. (المعجم ص 170). رجوع به ’وش’ شود. و نیز گوید: حرف مشابهت، و آن سین و الف و نون است که در اواخر اسماء فایدۀ مشابهت دهد، چنانکه مردم سان و دیگرسان و هم بدین معنی دیگرگون و گندم گون. (المعجم ص 177). و رجوع به ’سان’ و ’گون’ شود
حرف شکل. حرف شبه. حرف شکل و شبه. شمس قیس در عنوان حرف شکل و شبه گوید: سین و الف و راء است که در اواخراسماء معنی تشکل و تشبه دهد به چیزی، چنانکه شرمسارو نگونسار و گرز گاوسار و بمعنی موضع نیز باشد چنانکه کوهسار و رخسار و شاخسار. (المعجم فی معاییر اشعارالعجم ص 167). رجوع به ’سار’ در همین لغت نامه شود. ونیز در عنوان حرف شکل و هیأت گوید: دال و یا و سین است که در اواخر بعضی اسامی معنی شکل و شبه دهد، چنانکه مردم دیس و خایه دیس و ترنج دیس. فرخی گفته است: یکی خانه کرده ست فرخاردیس که بفروزد از دیدن آن روان. و فرخار بت خانه باشد و تندیس تمثال باشد. (المعجم فی معاییر اشعارالعجم ص 170). رجوع به دیس در همین لغت نامه شود. و نیز همو در کلمه حرف شکل وهیأت گوید: کلمه ’آسا’ است که در اواخر اسامی معنی شکل و شبه دهد، چنانکه مردم آسا و پادشاه آسا، و خراسانیان گویند فلان مردی بآسا است یعنی با وقار و رواست. (المعجم فی معاییر اشعارالعجم ص 145). رجوع به آساشود. و در عنوان حرف مشابهت گوید: واو و شین است که در اواخر اسامی فایدۀ مشابهت دهد چنانکه ماه وش و حوروش و پادشاه وش. (المعجم ص 170). رجوع به ’وش’ شود. و نیز گوید: حرف مشابهت، و آن سین و الف و نون است که در اواخر اسماء فایدۀ مشابهت دهد، چنانکه مردم سان و دیگرسان و هم بدین معنی دیگرگون و گندم گون. (المعجم ص 177). و رجوع به ’سان’ و ’گون’ شود
الف و واو و یاء را بدین نام خوانند، و آنها را حروف مصوته و جوفیه نیز گویند واگر این حروف ساکن باشند حرف لین خوانده شوند. و اگر حرف پیش از آن هم جنس آن باشد حرف مد نامیده شود
الف و واو و یاء را بدین نام خوانند، و آنها را حروف مصوته و جوفیه نیز گویند واگر این حروف ساکن باشند حرف لین خوانده شوند. و اگر حرف پیش از آن هم جنس آن باشد حرف مد نامیده شود